الان که دارم می‌نویسم یعنی در حقیقت دارم از وقت تلف شده توی کلاس "دانش خانواده" استفاده می‌کنم.

واقعا خسته م؛

شب ها از خستگی نمی‌فهمم کی خوابم میبره،صبح ها دیر می‌رسم سر کلاس

نه درس میخونم و نه به کارهام ‌می‌رسم،پنج روزه طرح و برنامه کارم رو نوشتم ولی نرسیدم.

کارهای مدرسه مونده،طرح درس ها مونده،پلی‌کپی ها مونده،دانشمند برتر مونده؛

از طرفی میری جلسه و استادت حدیث جابر رو میگه که خدمت امام باقر علیه السلام رسید

داستان حاجت جابر و کیسه های طلای کمیت شاعر

کلام امام که گفتن : "ان الله اقدرنا علی ما نرید."

حالا من موندم و این سفره

می‌ترسم بگم نه و همه پل های پست سرم رو خراب کنم


نمیدونم

نمیدونم

نمیدونم یا صاحب امان


من میخوام نوکریم رو بکنم

مطمئنم که آقا،آقایی ش رو بلده


دارم می‌بینم که سر سفره نشستی و من غذا رو پس می‌زنم

نه

نه

پا نمی‌شم از سر این سفره به نگاه شما



[ عکس از خودم | حسینه‌مون | 20 مهر 96 ]



کمک رو از هر طرف بخونه کمکه

ای سفره دار عشق عجب با کرامتی

"18 تیر" از نگاهی دیگر

رو ,ها ,سفره ,سر ,نمیدونم ,جابر ,نمیدونم نمیدونم ,این سفره ,رو خراب ,خراب کنم ,کنم نمیدونم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نقد و بررسی کالاهای دیجیتال کود شیمیایی وبلاگ ترفندهای ویندوز 10 شرکت عایق کاور کاران اصل سرد گروه های آموزشی کلینیک تخصصی طب فیزیکی و توانبخشی نشاط کانون فرهنگی مهدویت پردیس شهید باهنر اصفهان من نویس های یک‌ زن پکیج نمونه سوالات حقوق دریایی پیام نور pdf خرید فروش تن ماهی کفتر کاکل به سر